سهشنبه و بانوی حصاری گنبد سرخ( ۴ )
۱۷ اسفند ۱۳۹۴
روز سهشنبه که روز بهرام شاه بود و روز سیاره سرخِ بهرام، شهریار جامهی سرخ بر تن کرد و عازم گنبد سرخ فام خود شد و نزد بانوی سرخروی خود رسید و آن بانو، او را نیک بنواخت و به پرستاریش کمر دربست و خوش اوقاتی در کنار هم گذرانیدند تا اینکه شب از راه رسید و شاه از آن سیب سرخ شهدآمیز افسانهای نشاطانگیز خواست و او پس از مدح و ستایش شهریار زبان به گفتن افسانهای زیبا گشود:
در ولایت روس شهری بود به زیبایی عروس و در آن شهر پادشاهی عمارت ساز کرده بود و او را دختری بود پرورده به ناز. گلرخی سروقامت، رخ به زیبایی هم چون ماه، لب به شیرینی چون شکر، خوشرنگ و رو و زیبا؛ به جز از خوبی و شکرقندی، وجودش از هنر نیز بیمایه نبود و از هر علمی چیزی آموخته بود و در هر فنی ورقی زده بود. جادو و افسونگری و طلسم نیز میدانست و تن به ازدواج با هیچ مردی نداده بود چرا که مردی از لحاظ علم و دانش و تدبیر و رای به پای او نمیرسید. خواستگاران بسیاری از اقالیم هفتگانه به خواستنش آمدند و زر و سیم و جان فدا کردند اما سود نداشت. آهوی رمیده، تن به دام هیچ صیادی نمیداد و پدر چون این بدید از شوهر دادن او نومید شد و دختر نیز قصد خلوت و عزلت کرد و با کسب اجازه از پدر بر سر کوهی بلند حصار و قلعهای محکم و ستبر ساخت و بر راه پر نشیب و فراز دژ طلسماتِ عجب نهاد و دروازهی دژ را میان دیوارها پنهان کرد و پدر را بدرود گفت و به حصار خود رفت و زندگی در آن حصار را آغاز نمود و «بانوی حصاری» لقب گرفت.
از آنجا که از هنر نگارگری سررشته داشت و نقاشی ماهر بود، روزی قلم به دست گرفت و با کِلک جادویی خویش بر صفحهی سپیدی چهرهی خود را به تصویر کشید و زیر آن بنوشت:
هر کَس از شهریاران که خواهان من است، میتواند به خواستنم بیاید اما چند شرط هست که باید آنها را بپذیرد و انجام دهد. نخست آنکه نیکنام باشد و نیکخو و نیککردار. شرط دوم آنست که طلسمات راه را گشودن و از بین بردن تواند. سوم شرط آنکه دروازهیِ پنهانیِ دژ را بیابد و از راهِ در داخل شود نه دیوار. اگر این سه شرط را به انجام رساند آن گاه من با او به قصر پدرم میآیم تا شرط چهارم را به انجام رسانیم. چنانچه به سوالات من پاسخ تواند داد، شرط چهارم را نیز برده و من آنِ او خواهم شد.
تصویرهای خود را بر سر دروازهی شهر و در پیچ و خمهای راهِ منتهی به حصار قرار داد و خود در قلعه به انتظار شهسوارش بنشست. آن تصویر دلبریها نمود و هزاران هزار مرد نیکنام در هوای او قدم به آن راه پرخطر مینهادند و هیچ یک را یارای انجام آن شروط سخت نبود.
تا آنکه جوانی از بزرگان پادشاهزاده را چشم بر جمال بیچون بانو افتاد و دل در گرو مهر او بست و چشم از او فروبستن نتوانست. آن راه محال و پر نشیب و فراز برای رسیدن به او٬ قدمهای رفتنش را سست میکرد؛ اما جمال آن حوری مَهرو صبر را بر پادشازادهی جوان دشوار میساخت؛ تا اینکه روزی به خود گفت پیش افسون چنان پریای نشاید که نادانسته روم که من نیز به عاقبت دیگران دچار شوم؛ چارهای باید ساز کردن و حیلتی اندیشیدن. پس به نزد پیری آزموده و دانا رفت و روزگاری نزد او به علمآموزی و حکمتاندوزی گذراند و در پایان راز خود بر او کشف کرد و آن خضرِ راه، او را از حسابهای نهفته در رویارویی با بانوی حصاری آگاه کرد و چون چارهجویی چارهساز شد، عزم بازگشت نمود.
پس جامهی سرخ به رنگ خون عاشق بر تن کرد و راه قلعهی بانوی حصاری در پیش گرفت و طلسمات راه نابود ساخت و ره تاخت تا به در قلعه رسید. دُهُلی به دست گرفت و با دَوال بر آن نواخت و اطراف قلعه گشت؛ آنجا که صدا بیرون میآمد را کند و دروازه را یافت و وارد قلعه شد. بانوی حصاری چون او را دید ندا دادش که: ای رخنهبندِ رهگُشا! چون طلسم را گشادی و در را یافتی، حال به قصر پدرم رو تا شرط چهارم را به جای آوری.
سپس خود نیز شباهنگام از قلعه به سوی قصر پدر رفت و فردای آن روز پدر را گفت که بزمی بیاراید و پادشازاده را دعوت کند تا شرط چهارم بگذارند. چون همه گرد شدند، بانو وارد شد و در پس پرده بنشست و مِحَک آغاز شد. دختر از گوش خود دو گوشوار کوچک مروارید درآورد و به کنیزی داد تا آن را برِ پادشاهزاده ببرد. چون مرد گوشوار را بدید، سه مروارید دیگر از همان جنس و عیار در کنار آن دو گذاشت و پنج مروارید به سوی بانو فرستاد. دختر چون پنج مروارید را بدید، مُشتی شکر بر آن افزود و به نزد مرد فرستاد و پادشاهزاده شیر به آن شکر افزود و آن را از کنیزک به بانوی حصاری فرستاد و بانو چون شیر را دید آن را نوشید و هر آنچه مرواری در ظرف مانده بود سنجید و همان عیار داشت که ابتدا او را بود.
بانو چون این بدید، انگشتری خود از دست درآورد و به پادشاهزاده فرستاد؛ او انگشتر در دست خود کرد و گوهری بیهمتا برای دختر حصاری فرستاد. بانو چون آن گوهر بدید همتای آن را جستجو کرد و از میان سنگهای گردنبندیاش، گوهری چون آن گوهر یافت و به پادشازاده فرستاد. پادشازاده چون گوهری همتای گوهر خود دید سنگی آبی رنگ در کنار آن دو گوهر گذاشت و به بانو فرستاد و دختر چون این بدید خندید و پدر را گفت: خیز و کار من بساز که بر بخت خود بسی ناز کردم و حال، بختبین که چگونه با من یار است و چه نیکو یاری مرا در اختیار. همسری یافتم که هم سرِ او نیست کسی در دیار و کشور او.
پدر راز آن پرسشها را از فرزند خویش جویا شد و دختر پاسخ داد:
چون دو مروارید کوچک برِ او فرستادم، او را گفتم که دنیا دو روز است و بیارزش است و گذران. چون سه مروارید دیگر بر آن گذاشت و نزد من فرستاد، خواست مرا بگوید که اگر پنج روز باشد نیز گذران است و بیارزش. من شکر بر مروارید ریختم و او را گفتم دو روزه زندگی دنیا به شهوت و گناه میگذرد و او شیر بر آن آمیخت و مرا گفت که اگر پرهیز و راه خدا پیشه کنی، کامت شیرین میشود. من چون آن شیر نوشیدنم خود را در برابر علم او کودک شیرخوارهای دانستم.
چون انگشتری خود به او دادم به نکاحش رضا دادم و او چون گوهری به من فرستاد خواست بگوید که وجودش چون گوهر است و همتایی بر او یافت نمیشود. من اما گوهری همسنگ آن از گردنبندی خویش گشودم و بر او فرستادم و او را گفتم که من همسر توام و چون جفت شدیم و گوهر دیگری چون گوهر من نیافت، سنگی آبی رنگ در کنار دو گوهر گذاشت تا مِهر و عشق ما از بیمِ چشمِ بد در امان باشد.
و این گونه بود که پادشاهزاده و بانوی حصاری به وصال همدیگر رسیدند و سالیان سال به ناز و به کام در کنار هم زیستند.
راه عشق ار چه کمینگاه کمانداران است
هر که دانسته رود، صَرفه ز اعدا ببرد
Most help articles on the web are inaccurate or inenecrhot. Not this!
Raquel Correa comentou em 2 de dezembro de 2009 Ã s 18:41. Julia, que pincel eh esse que vc usa para passar o corretivo embaixo do olho (no finzinho do video)? Vc usa o Effecernes, neh?Eu tenho que te dizer que apesar de todo o glamour, vc me passa uma simplicidade no modo de ser muito bacana. E olha que tarefa dificil balancear glamour e siiidpcmdale. Sempre foi assim ou a vida ensinou? Bjs com carinho!
This does look promnsiig. I’ll keep coming back for more.
http://adamandpete.com/cars-with-low-insurance-premiums.html
http://mirashamsudin.com/young-insurance.html
http://meleehutton.com/auto-insurance-surrey-bc.html
http://legacyrealestatehomes.com/title-insurance-a-fleecing-of-america.html
http://fightfornepal.com/new-car-insurance-write-off.html
http://jodonchiropractic.com/minimum-car-insurance-pennsylvania.html
http://arropausa.com/can-i-pay-my-aaa-auto-insurance-online.html
http://ltcinsuranceshopper.com/car-insurance-india-online.html
http://viagrapillole.men/
hanover american insurance company
http://elitecarolina.com/car-insurance-low-groups.html
kfz versicherung teilkasko oder vollkasko
http://autoversicherung.tech/versicherungsvegleich.html
http://autoversicherung.tech/huk-coburg-angebot-kfz-versicherung.html
diskont und kredit ag berlin
http://www.evolutionhairdressers.com/drive-away-motor-vehicle-insurance.html
http://autokreditnet.club/